25 دی 1401 - 11:23

پایگاه رهنما:

 

عناوین اخبار روزنامه جوان در روز یکشنبه‌ ۲۵ دی

اولویت در دوگانه «تبیین» و «باتوم»

حسن رشوند

‌عنوان «جهاد تبیین» در سخنان رهبری کلید واژه‌ای برای ایجاد ساختار و تشکیل قرارگاه در این زمینه شده است. از منظومه فکری رهبری برمی آید آنچه ایشان انتظار دارد عملکرد در این حوزه است نه صرفاً تشکیل مجموعه‌هایی که اثر بخشی آن‌ها مورد تردید باشد.
از نگاه نگارنده مهم‌ترین فراز سخنان رهبر حکیم انقلاب در رابطه با جهاد تبیین، در دیدار امسال ایشان با مردم قم در ۱۹ دی بیان شد و ایشان بین دو گانه «تبیین»‌و «باتوم» مرز مشخصی ایجاد کردند. آنجا که فرمودند: «نقشه‌های بدخواهان، تبلیغات و به قول خودشان پروپاگاندا است که علاج آن، «تبیین» صحیح حقایق از زبان‌های مختلف و با ابتکار و نوآوری است چرا که راه برطرف کردن وسوسه تبلیغاتیِ اثرگذار بر ذهن جوان و نوجوان «باتوم» نیست بلکه تبیین و روشنگری است.»
پس از این سخنرانی برای خیلی این سؤال پیش آمد که اگر قرار است در مواجهه با پدیده‌های مختلف اجتماعی یا سیاسی، تبیین مبنای عمل قرار گیرد، پس جایگاه قوه قهریه و برخورد با عوامل قانون شکن و کسانی که امنیت جامعه را به خطر می‌اندازند، چه می‌شود؟
برای رفع این ذهنیت و برداشت نادرست از نگاه رهبر انقلاب به جایگاه «تبیین و باتوم» لازم است این موضوع را در دستگاه «الگوی تحلیل فضایی» مورد بررسی و کنکاش قرار دهیم. در الگوی تحلیل فضایی در مواجهه با پدیده‌ها ما با چهار سطح فردی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی مواجه هستیم. فضای فردی به حوزه‌ای اطلاق می‌شود که در آن پدیده‌ها تحت تأثیر شاخصه‌های شخصی افراد همچون علایق و سلایق و مؤلفه‌های ژنتیکی تعریف و تحلیل می‌شود. طبیعی است پدیده‌هایی که در حیطه فردی قرار دارند از حیث مدیریت تابع قدرت نیستند به آن مفهوم که قدرت رسمی نقشی در شکل‌گیری آن نداشته و اصلاح اشتباهات آن هم به سهولت نمی‌تواند توسط قدرت رسمی صورت پذیرد. در اینجا تبیین مهم‌ترین نقش و جایگاه را دارد و چاقوی اخلاق کارآمد‌ترین سلاح خواهد بود. یعنی همان کاری که پیامبر اکرم (ص) در فتح مکه با تألیف قلوب انجام دادند؛ بنابراین اتفاقاتی که در حوزه فردی می‌افتند مبنایی هستند. در اینجا با تبیین، کار‌های بسیاری را می‌توان انجام داد و مسیر حرکت یک جامعه را به مدینه فاضله و آرمان‌ها سوق داد.

دومین سطح تحلیل در این الگو، فضای اجتماعی است. دراین فضا پدیده‌ها، درون شبکه روابط اجتماعی قرار داشته و به طور مشخصی با منافع بازیگران سلباً و ایجاباً ارتباط پیدا می‌کند. فضای اجتماعی مبتنی بر قواعد و ضوابط عرفی است. رفتار پیامبر اسلام در حلف الفضول تابع قواعد و ضوابط اجتماعی بود. از همین رو بود که جامعه عرب نظر پیامبر را در حلف‌الفضول پذیرفت، چون متناسب با قواعد و ضوابط اجتماعی آن‌ها بود. دو سطح فردی و اجتماعی بیشترین اثر را در حوزه تبیین‌گری دارد و پذیرش آدم‌ها در این دو حوزه خیلی زیاد است. به‌ویژه اینکه در فضای اجتماعی با عنصرخانواده مواجه هستیم و افراد به نوعی منافع خود را در درون خانواده، مشترک می‌بینند.
سطح سوم تحلیل فضای سیاسی است که تبیین در این سطح سخت‌تر و به سهولت دو سطح قبلی نبوده و تأثیرآن نیز به مراتب کمتر و ناپایدارتر خواهد بود. فضای سیاسی حوزه‌ای است که در آن پدیده‌ها به صورت سلبی و ایجابی در ارتباط با شبکه قدرت قرار می‌گیرد. فضای سیاسی بر اساس قوانین است و حوزه سیاسی حوزه قدرت است و مبنای آن را هم قانون مشخص می‌کند؛ لذا عمل در حوزه سیاسی خیلی محدود‌تر از حوزه فردی و اجتماعی است. جنس تبیین در حوزه سیاسی با جنس تبیین در حوزه‌های فردی و اجتماعی متفاوت است چرا که در حوزه سیاسی مبنا قانون است و تبیین‌گری هم باید براساس قانون باشد. آن چیزی که در فتنه ۸۸ یا همین اتفاقاتی که در این سه ماه شاهد آن بودیم و بخشی از جامعه گرفتار درک نادرستی از فضای ملتهب جامعه شد با تبیین درست قانون و هشدار نسبت به عبور از آن می‌تواند صورت گیرد. نباید فراموش کرد که هر چه از سطح فردی و اجتماعی به سطح سیاسی و بالاتر از آن نزدیک شویم تبیین‌گری در آن حوزه سخت‌تر خواهد بود. البته این به آن مفهوم نیست که تبیین فقط خاص حوزه‌های فردی و اجتماعی است و دو حوزه پس از آن را شامل نمی‌شود.
اما چهارمین سطح در تحلیل فضایی حوزه امنیتی است. شاخص اصلی این حوزه ثبات و امنیت است. از نگاه دینی، پایداری امنیتی به این است که حوزه‌های فردی، اجتماعی و سیاسی فعال بوده و حاکمیت در انجام وظایف خود و جریان نخبگی و مبلغین جامعه در حوزه تبیین‌گری کار خود را به‌درستی انجام دهند. در این صورت است که حوزه امنیتی کوچک و کوچک‌تر شده و نظام سیاسی از ثبات پایدارتری برخوردار می‌شود. لایه یا سطح امنیتی یعنی ظهور و بروز قوه قهریه. اینجاست که سخن از کاربرد «باتوم» هم مطرح می‌شود چراکه برای برقراری امنیت و ایجاد ثبات در جامعه اگر لازم باشد «باتوم» می‌تواند راهگشا باشد. البته در این سطح هم «تبیین» یک ضرورت است هرچند نوع تبیین آن متفاوت خواهد بود. یعنی همان کاری که در فتنه‌ها و اغتشاشات یکی دو دهه اخیر در کشور انجام شد. ماموری که برقراری امنیت از وظیفه ذاتی اوست در راستای وظیفه خود از قوه قهریه و باتوم هم استفاده کند. اما وظیفه نخبگان جامعه حتی در این مرحله این است که برای جدا کردن صف مردم عادی که تحت تأثیر هیجانات کاذب قرار گرفته اند، با تبیین شرایط و هشدار نسبت به جریان آشوبگر و عوامل پشت صحنه داخلی و خارجی، صف این مردم را از آشوبگران جدا کند.
اینجاست که باید گفت سخنان رهبری به‌درستی باید فهم شود و بین دوگانه «تبیین» و «باتوم» نمی‌توان یکی را تأیید و دیگری را رد کرد. هرچند اولویت با تبیین است و اساس عمل باید تبیین باشد، ولی نمی‌توان و نباید باتوم را به عنوان یک ابزار منفی برای همیشه از دستور کار خارج کرد. در این دوگانه نباید فراموش‌کرد که «تبیین» اساس است و «باتوم» اضطرار. تبیین «حل کردن» است و «باتوم» جمع کردن. تبیین «چاره کار» است و «باتوم» در نبودن چاره. تبیین «قاعده» است و باتوم «استثنا». نتیجه تبیین «بلند ملت» است و نتیجه باتوم «کوتاه مدت».
عناوین اخبار روزنامه خراسان در روز یکشنبه‌ ۲۵ دی

فقط «خلیج فارس»

کورش شجاعی
برگزاری این روزهای جام ملت های عربی در بصره عراق با حضور8 کشور عربی، حاشیه بلکه متنی بسیار تلخ و توهین آمیز برای کشور ما داشت و آن هم این که نام مجعول بر این جام گذاشتند. در رسانه ها از همین نام استفاده شد. رئیس فیفا در صفحه اینستاگرام خود نیز به جای «خلیج فارس» از عبارت مجعول خلیج عربی استفاده کرد. مقتدی صدر و برخی مسئولان عراقی هم در پیام خود چنین خطای بزرگی انجام دادند. سعودی ها هم با اتوبوسی که این نام جعلی بر آن نوشته شده بود، وارد شدند.حتی نخست وزیر عراق روز گذشته نیز در گفت و گو با دویچه وله دوباره این نام جعلی را برای خلیج همیشه فارس تکرار کرد.  اما چند نکته درباره این توهین آشکار به ملت بزرگ ایران  
1 – از سعودی ها که رسما مدت هاست شمشیر را علیه ملت ایران از رو بسته اند و راه اندازی «شبکه ایران اینترنشنال» و اقدام علیه امنیت ملی ایران یکی از ده ها نقشه و پروژه آنان ضد کشور ماست، بیش از این انتظار نیست اما برخی مسئولان عراقی چرا؟!
2 – مگر نه این که مسئولان جمهوری اسلامی وملت ایران از سر اخلاص و برادری در حق دولت  و ملت عراق فداکاری های فراوان گفتاری و مهم تر از آن در «میدان عمل» از ایشان حمایت های گسترده ای انجام داده‌اند. مردم عراق که حتما براساس وجدان فطری خود قدردان ملت ایران هستند اما برخی مسئولان عراقی چطور؟ آیا برخی از این آقایان به همین زودی فراموش کردند که نجات دهنده اصلی «آمرلی» و دیگر شهرهای عراق و همچنین کردستان عراق از چنگال داعش خونخوار که مناطق گسترده ای از عراق را تصرف کردند و حتی تا نزدیکی بغداد رسیدند، کسی جز سردار قاسم سلیمانی و یارانش بود؟! آیا مدیریت این بزرگمرد و حضور بسیار موثر او در میدان نبرد با خصم، ایجاد انگیزه در ارتش عراق و تشکیل «حشدالشعبی» البته با فتوای مرجع عالی قدر حضرت آیت ا... سیستانی موجب نجات کشور و ملت و تمامیت ارضی عراق نشد؟
3 – آیا سرانجام سردار دل ها و محبوب میلیون ها نفر در جهان در راه دفاع از مظلومان توسط شقی ترین و جنایتکارترین افراد و سرکرده تروریسم دولتی یعنی آمریکا به شهادت نرسید و خون پاکش با شهید بزرگوار ابومهدی المهندس و همراهان شان در هم نیامیخت تا دیگر بار اثبات شود دو ملت ایران و عراق برادر و همراه و هم پیمان یکدیگرند و جنایت های صدام در جنگ تحمیلی 8 ساله علیه ملت ایران را حاصل خونخواری صدام و یارانش از یک سو و از دیگر سو توطئه و پروژه استکبار برای تسلط بر منطقه و جدایی ملت ها و تجزیه کشورهای منطقه می دانند؟
4 – آیا برخی مسئولان عراقی فراموش کرده اند چندین میلیارد دلار اموال ایران نزد بغداد البته به دستور آمریکا و به دلیل وابستگی بانک های عراقی به آمریکا و تحت نظارت خزانه داری آمریکا بودن ، بلوکه شده است؟ آیا نمی دانند و البته که می دانند در حالی که عمده پول بلوکه شده ایران در کره جنوبی تنها حدود 7 میلیارد دلار است ولی طلب کشورمان از دولت عراق تنها بابت برق و ... 10 میلیارد دلار است که باز هم به دلیل آن چه ذکر شد،به کشورمان پرداخت نکرده اند آن هم با وجود این که ایران عزیز تحت سخت ترین تحریم های ناجوانمردانه وظالمانه آمریکایی ها و هم پیمانانش قرار دارد؟!
5 – آیا برخی مسئولان عراقی فراموش کرده اند که بالگرد و پهپاد آمریکایی در خاک عراق و فرودگاه بغداد  حاج قاسم سلیمانی را که مهمان رسمی نخست وزیر عراق بود،همراه ابومهدی المهندس وهمراهانش ترور کردند ؟  هرچند انصاف نیست که اقدامات قضایی دستگاه قضایی عراق را برای تکمیل پرونده آن جنایت بزرگ نادیده بگیریم ، اقداماتی که طبق اعلام مسئولان عراقی حتی به صدور حکم پیگیری و جلب ترامپ رئیس جمهور وقت آمریکا منجر شده است، اگرچه این حکم روی کاغذ بماند اما اولا اقدامی بزرگ و شجاعانه و منصفانه است، ثانیا نشان دهنده ریختن ترس از آمریکا و یکی از نشانه های شکسته شدن هیمنه نظام سلطه است و...
6- دیگر این که از دشمنان انتظاری جز دشمنی نیست اما چرا برخی دوستان و برادران مان از مسئولان عراقی حقیقتی چنین آشکار را که در تمامی اسناد موثق تاریخی «خلیج فارس» و در طول تاریخ همیشه «خلیج فارس» بوده و حتی در نقشه های با قدمت زیاد این عرصه آبی را PersianGulf ثبت کرده اند ،نادیده می گیرند و این چنین افکار عمومی ملت ایران را جریحه دار می کنند؟!
7– اقدام وزارت ورزش و مکلف کردن فدراسیون فوتبال برای پیگیری این موضوع حتما لازم است و باید تا حصول نتیجه مناسب پیگیری و گزارش آن به  مردم داده شود نه این که پس از مدتی مشمول «مرور زمان» و فراموشی شود. به نظر می رسد وزارت امور خارجه نیز باید در این زمینه اقدام مناسب و موثری انجام دهد.البته مردم همچنان که تا این لحظه در فضای مجازی واکنش های غیرتمندانه و فراوانی درباره عرصه آبی «خلیج فارس» نشان داده اند،باید فعال باشند تا تحریف کنندگان نام خلیج فارس برای همیشه بدانند نام این عرصه آبی فقط «خلیج فارس» است.
عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز یکشنبه‌ ۲۵ دی

ابعاد واژگونی یک نقشه جامع 

سعدالله زارعی

«نقشه دشمن، نقشه جامعی بود؛ یعنی همه عوامل مسلطی را  که یک قدرت می‌تواند برای اخلال و تخریب در یک کشوری به کار ببرد، به کار انداخت، همه این عوامل را ردیف کرد؛ عامل اقتصادی... عامل امنیتی... غوغای ایران‌هراسی... به‌کارگیری دستگاه‌های تبلیغاتی... همراه کردن بعضی عناصر داخلی... به‌کارگیری انگیزه‌های مختلف قومی، مذهبی، سیاسی و شخصی». این فرازی از فرمایشات مهم رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار بیستم جمادی‌الثانی مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام اجمعین است و ابعاد توطئه عظیمی که برای تسلیم کشور به راه افتاد را برملا می‌کند. درخصوص این موضوع نکاتی وجود دارد:  1ـ از حدود اواخر سال 1397 مشخص شد که ایران از شرایط بسیار سخت تحریمی عبور کرده و اقتصاد آن در حال حرکت از نقطه صفر به سمت بالاست.
کمی بعد این حرکت شتاب گرفت تا جایی که نهادهای مرجع مالی دنیا اعلام کردند آهنگ حرکت اقتصادی ایران از متوسط جهانی بالاتر است و یک نهاد شاخص مالی بین‌المللی که نرخ رشد سال 2021 ایران را 1/7 درصد اعلام کرده بود در اردیبهشت‌ماه گذشته آمار خود را تصحیح کرده و رسماً اعلام کرد نرخ رشد سال 2021 ایران 3/7 درصد یعنی بیش از دو برابر پیش‌بینی بوده است. همین نهاد مالی اعلام کرد نرخ رشد ایران در سال 2022، پنج درصد و در سال 2023 به 7 درصد خواهد رسید. این آمار با همه نویدبخش بودن در عین حال از محاسبات مالی داخل کشور کمی عقب‌تر بود. همزمان با بانک جهانی، سازمان برنامه و بودجه کشور اعلام کرده بود، نرخ رشد سال 2023 در ایران به 8 درصد می‌رسد. 
با توجه به اینکه، تحریم‌های اقتصادی و حفظ آن ابرراهبرد آمریکا در مواجهه با جمهوری اسلامی است، این اخبار اصلاً برای این کشور خوشایند نبود و لذا همزمان با اذعان به آن و تصریح به اینکه سیاست اعمال «تحریم‌های سخت حداکثری» نتوانسته نیات و رفتار ایران را تحت کنترل درآورد، آمریکا را وادار به تأمل دوباره درباره ایران نمود. دولت بایدن با بهره‌گیری از نهادهای یهودی مثل ایپک به این جمع‌بندی رسید که باید از طریق اعمال «آشوب‌های سخت حداکثری» و به‌کارگیری همه ابزار وارد شود. این‌گونه بود که رئیس‌جمهور آمریکا علی‌رغم آنکه در تبلیغات انتخاباتی سال 2020 با صراحت و به تکرار اعلام کرده بود، در صورت پیروزی به برجام برمی‌گردد و علی‌رغم شور اولیه‌ای که در راه‌اندازی فضای مذاکرات نشان می‌داد، از اواسط کار، سیاست وقت‌گذرانی را در پیش گرفت و از زمان آغاز مذاکرات هسته‌ای در دوحه پایتخت قطر، اساساً بحث مذاکرات را کنار گذاشت.
بورل رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا در دیدار با دیپلمات ایرانی و در پاسخ به درخواست ایران برای ازسرگیری مذاکرات گفته بود «الان برای غرب مذاکرات هسته‌ای اولویت ندارد و ما خواهان پاسخ مثبت جمهوری اسلامی به مذاکرات پیرامون توان پهپادی ایران و حقوق بشر هستیم. اگر شما در این دو موضوع همکاری کردید آن وقت مسئله هسته‌ای ایران با سرعت قابل حل‌وفصل می‌باشد.»  آمریکا، اروپا، رژیم صهیونیستی و عوامل منطقه‌ای آنان با تمام قوا پای کار آمدند تا «شورش حداکثری» در ایران راه بیفتد و از طریق آن نظام را وادار به تسلیم نمایند.
در این بین یک گرا از داخل و از سوی چهره‌های شاخصی که زمانی در مسئولیت‌های حساس کشور بودند به آمریکا و اروپا داده شد مبنی بر اینکه «آقای خامنه‌ای را به نقطه‌ای برسانید که برای اصل نظام نگران شود، آنگاه ملاحظات خود را درباره خطوط قرمز کنار می‌گذارد و مسئله به‌طور بنیانی حل‌وفصل می‌شود» رهبر معظم انقلاب در سخنرانی روز پنجشنبه هفته پیش به‌طور ضمنی به این خط اشاره کرده و فرمودند: «[دشمن] خیال می‌کرد با فحش و بددهنی و اهانت‌های گوناگون می‌تواند مسئولین کشور را از میدان خارج کند، منفعل کند، وقتی یک خورده بدگویی شد، هتاکی شد، بعضی‌ها منفعل می‌شوند دیگر».
2ـ در این میان دشمنان اسلام نیاز به همراهی دولت‌ها و نیز همراهی افکار عمومی هم داشتند. از این‌رو طی حدود یک سال گذشته، یک خط خبری راه افتاد مبنی بر اینکه ایران در چند قدمی بمب اتمی قرار گرفته است و حتی اسرائیلی‌ها وانمود کردند، ایران قطعاً یک بمب اتمی را در اختیار دارد. در اواخر که آتش‌ آشوب رو به سردی گذاشته بود، یک مقام اسرائیلی برای آنکه فضای ضدایرانی را زنده نگه دارد گفت «بررسی‌های ما می‌گوید ایران هم‌اینک چهار بمب اتم را در اختیار دارد». دولت بایدن در این فضا علی‌رغم آنکه اعلام کرده بود در صورت پیروزی در انتخابات، به برجام برمی‌گردد و راه مذاکره با ایران را انتخاب می‌کند، هر روز برگه تحریم جدیدی روی میز می‌گذاشت به‌گونه‌ای که عدد تحریم‌های ضدایرانی دولت بایدن به عدد تحریم‌های ضدایرانی دولت ترامپ نزدیک شد. دولتمردان آمریکایی همزمان برای ایجاد یک جبهه نظامی ـ امنیتی و سیاسی مشترک وارد عمل شدند که یکی از نتایج اقدامات آنان اجلاس مشترک با کشورهای عربی در ریاض در تیرماه گذشته بود. این اجلاس با این علامت رسمی شروع شد که کشورهای اجتماع کرده در ریاض می‌خواهند راهی برای مهار اقدامات منطقه‌ای ایران پیدا نمایند که البته به دلایلی که قبلاً توسط این قلم در همین ستون شرح داده شد، به جایی نرسید.
3ـ در داخل کشور هم یک موج همراه با این توطئه عظیم به راه افتاد. در روزنامه‌های خاصی هر روز ایران را متهم می‌کردند که در حال وقت تلف کردن است و حاضر به همراهی با جامعه جهانی! نیست. بعضی روزنامه‌های داخلی هر روز از بن‌بست جمهوری اسلامی خبر می‌دادند و حال آنکه نهادهای تخصصی اقتصادی، سیاسی و امنیتی صاحب‌نام دنیا، خلاف آن را بیان می‌کردند. سیاه‌نمایی از ایران فقط برای این نبود که جمهوری اسلامی را به دادن امتیاز در مذاکرات هسته‌ای ترغیب نمایند، بلکه عمدتاً برای مأیوس کردن ملت ایران از آینده کشورشان و همراه شدن با آشوب صورت می‌گرفت. کمااینکه لیدرهای این جریان در حین آشوب‌های اخیر، همراه با آمریکا، مرتب از وجود بن‌بست در کشور و لزوم تمکین کردن به اهداف و شعارهای اعلامی آشوب‌طلبان و در واقع دشمنان خارجی طراح آشوب‌ها را به مسئولین ارشد کشور یادآور می‌شدند. این جریان داخلی در واقع بخشی از پروژه کلانی بود که به راه افتاده بود و هدف‌گذاری نهایی آن هم تسلیم ایران بود. رهبری در سخنان اخیرشان به این هم اشارتی داشتند که البته عمق این موضوع خیلی بیشتر بود و رهبری مثل همیشه با کرامت و بزرگ‌منشی از کنار آن عبور کردند «همراه کردن برخی عناصر داخلی با خودشان، این هم از مدتی پیش شروع شد که این هم عامل مهمی است».  در واقع آشوب‌های اخیر که به‌طور قطع با کارگردانی و متن‌نویسی و صدور احکام مراکز جاسوسی و سیاسی آمریکا راه افتاد، ابتدا  - بنا به حکم صادر شده - در قالب یک یادداشت عربی آمد که توسط میرحسین موسوی نوشته شده، توسط روزنامه سعودی - انگلیسی «شرق‌الاوسط» منتشر گردید و پس از آن یک موج رسانه‌ای در داخل کشور بر مبنای بلغور و تکرار کردن این دروغ راه افتاد و پس از آن روزنامه واشنگتن‌پست و شبکه تلویزیونی CNN که اعتبار خاصی نزد غربی‌ها دارند، این را دنبال کردند و یک موج در رسانه‌های فارسی‌زبان غربی راه افتاد تا راه را برای شروع آشوب‌های حداکثری و تخریب‌های حداکثری هموار نشان دهند. 
4ـ در این میان، دشمن حساب توانایی ویژه ایرانی‌ها را نکرده بود یا اینکه حساب هم کرده بود ولی برای خنثی‌‌سازی آن راه‌کاری نداشت. ملت ایران همان ملتی هست که در طول حدود 150 سال گذشته نهضت‌های پی‌در‌پی علیه سلطه غرب بر این کشور راه انداخته‌ است. ملت ایران همان ملتی هست که بزرگ‌‌ترین انقلاب‌‌های جهان را با سرعت زیاد علیه غرب به پیروزی رسانده و 44 سال آن را حفظ کرده‌ است. ملت ایران همان ملتی‌ است که ده‌ها سال تحریم‌های سخت غرب نتوانسته آن را به اعتراض علیه انقلاب اسلامی وادار نماید. آمریکا و عوامل آن حساب زیرکی و صلابت رهبری ایران را هم نکرده بود و یا حساب کرده بود ولی راه دیگری غیر از دروغ‌پراکنی علیه آن سراغ نداشت. ملت ایران و رهبری معظم آن با متانت توانستند بر این ماجرا غلبه نمایند و در یک جمله «عزم ایران در شکست دادن دشمنان از عزم دشمنان آن در شکستن این عزم قوی‌تر بود».

راه‌هایی برای کشف نظرات مردم

رجبعلی کرد

همه‌پرسی یا رفراندوم رای‌گیری مستقیم از همه اعضای یک سازمان یا جامعه است، برای رد یا تصویب سیاستی که رهبران یا نمایندگان پیشنهاد کرده‌اند. همه‌پرسی یکی از روش‌های مهم دمکراتیک است و اصل آن مورد پذیرش و اقبال مردم و صاحب‌نظران و دمکراسی‌خواهان است و خوشبختانه در قانون اساسی جمهوری اسلامی در اصل 59 نیز به آن توجه شده است. اما در به‌کارگیری ابزار همه‌پرسی میان حقوق‌دانان اتفاق نظر نیست.
جمهوریت و انتخابات لازم و ملزوم هم‌اند به‌طوری‌که در حکومت‌های مبتنی بر رای و نظر مردم به‌طور مستمر برای انتخاب نمایندگان ملی و محلی و مسئولین و حکمرانان به صندوق‌های رای مراجعه می‌کنند. اگر مشاهده و احساس شود که مردم چیزهایی را می‌خواهند یا نمی‌خواهند که در قوانین عادی به خواسته خود نمی‌رسند و یا بخش‌هایی ازخط مشی‌ها و سیاست‌گزاریهای دولت نماد خواست عموم نباشد، راه‌کار مراجعه به آراء عمومی و همه‌پرسی است. سوال؟ آیا در کشور شاهد چنین وضعیتی هستیم؟ اگرجواب خیر است این همه نارضایتی پیدا و پنهان برای چیست؟ اگر جواب مثبت است آیا بهترین و تنهاترین گزینه رفراندوم است؟
این اتفاقات چندماهه اخیر دل هرفرد مسلمان و با وجدان و میهن‌دوست را به درد آورده است. هر اسمی روی این حوادث بگذاریم برای ایرانیت و اسلامیت و جمهوریت ناخوشایند بود. دشمنان پیازداغش را زیاد و بزرگ‌نمایی کردند و برخی از مسولین و نمایندگان و صاحب‌قلمان نیز آن را به اعتراض عده‌ای قلیل و معلوم‌الحال تقلیل داده‌اند. اما واقعیت چیز دیگری است. گرچه برگزاری رفراندوم اما و اگرهایی دارد ولی چون در قانون اساسی این مهم مورد توجه قرار گرفته باید کلیات آنرا پذیرفت و به آن تن داد اما همان‌گونه که در مقدمه این نوشتار ذکر آن رفت حتی در بین صاحب‌نظران علوم سیاسی و حقوق در چگونگی و شیوه برگزاری رفراندوم اختلاف نظر هست و ایضا در بین جناح‌های سیاسی کشور نیز این اختلاف هست.حال چه باید کرد؟

بهترین راه برون رفت از این وضعیت چشم نبستن بر روی واقعیت‌هاست. مسولین و موکلین ما باید واقعیت‌ها را ببینند و بین آنچه که دوست دارند و آن چه بر جامعه می‌گذرد تفکیک ایجاد کنند. بدانند که نارضایتی‌ها بیشتر شده و همه معترضین ضدانقلاب و بی‌خدا و بی‌نماز و لاابالی و فریب‌خورده نیستند. همان‌گونه که همه موافقین نظام و موحدین فقط همان‌ها نیستند که در یک راهپیمایی و یا نماز جمعه شرکت می‌کنند؛ بلکه خیلی بیشتر هستند. مخالفین و ناراضی‌ها هم فقط همان عده که کف خیابان هستند و شعار سر می‌دهند، نیستند، بلکه بیشترند، اما به هر دلیلی در کف خیابان نیستند. از این رو شایسته است یک بررسی دقیق و همه‌جانبه در مورد معترضین و مخالفین و ناراضیان صورت گیرد و برای برون‌رفت از این وضعیت ناخوشایند نسخه‌ای معقول و مقبول پیچید.

گرچه اقتدار حاکمیت می‌طلبد که با هنجارشکنان و عربده‌کشان و جانیان برخوردی متفاوت داشته باشد، اما باید دانست که ناراضیان بسیار بیشتر از آن هستند که فکر می‌کنند و برخوردهای امنیتی و قضایی مشکل را به‌طور اساسی و ریشه‌ای حل نمی‌کند .باید به فکر چاره بود و در سیاست‌ها و خط‌مشی‌گذاری‌ها و قوانین تجدید نظر اساسی صورت گیرد.ما در گذشته شاهد انتخابات‌هایی بودیم که می‌توان نام آنها را شبه رفراندوم گذاشت. اگر در یک رقابت انتخاباتی کاندیدایی که رویکردش با اکثریت مسئولان متفاوت است و مورد استقبال چشمگیر مردم قرار می‌گیرد و نزدیک به سه برابر کاندیدای رقیب رای می‌آورد این رای فقط انتخاب یک رئیس جمهور نیست و بسیارمعنادار است. در انتخابات مجلس در مقاطعی نیز چنین بود که در این مقال مجال تجزیه و تحلیل آن نیست.

اگر به جای مقابله با این رویکردهای مردم‌پسند تن به آن می‌دادند و به عنوان یک واقعیت ولو تلخ -برای یک جناح- آن را می‌پذیرفتند و هضم می‌کردند، شاهد دو سه اعتراض گسترده چندسال اخیر و این اعتراضات طولانی سال جاری نبودیم. اگر به تاسی از امام و قانون اساسی می‌گویید مردم همه کاره‌اند و مردم باید انتخاب کنند، باید زمینه و بستری برای انتخاب فراهم شود تا اولا اکثریت مردم با شور و شوق به پای صندوق‌های رای بیایند و ثانیا نتیجه‌ی آن انتخاب هرچه باشد در عمل آن را بپذیریم و ارج نهیم و قدر بدانیم.

حال اگر به هر دلیلی رفراندوم فعلا به صلاح نیست، حداقل در انتخابات‌های آتی زمینه حضور همه طیف‌ها و جریان‌های فکری-سیاسی را فراهم کرده و هر جریان سیاسی که با شعارها و اهدافی که در خلال انتخابات مطرح می‌کند، رای آورد نسبت به آن تمکین شده و زمینه اجرای شعارها و اهدافی که مد نظر دارند و با اقبال عمومی مواجه شده، فراهم شود. در این صورت این زخم التیام می‌یابد و کشور نیز در مسیر تعالی و بالندگی و رشد اخلاقی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی قرار خواهد گرفت و به‌جای اعتراضات در کف خیابان و تبعات منفی آن، مردم با حضور گسترده در خیابان‌ها برای رای دادن به کاندیداهای خود صف‌های طویل تشکیل خواهند داد.

منبع: بصیرت

ارسال نظرات